مستی نه از پیاله نه از مِی شروع شد
از بعدَظهر روز نه در شروع شد
سمنان٬ پیاده٬ گوشهی میدان٬ هوای سرد
عاشق شدن که نه٬ ولی٬ اِییی٬ شروع شد
یک دست کیف مشکی و یک دست توی جیب
از رشته و گرایش و از "وی" شروع شد
یک دست کیف آبی و یک دست... وای دست!
پس من چگونه عاشق و در پی...؟ شروع شد
فردا٬ بدون حرف٬ فقط خیره٬ خوابگاه
نه! مثل این که "وعدهی ما کِی؟" شروع شد!
فردا٬ مکان:هُنری٬ چشم توی چشم
Do, you, remember, o' honey, that day شروع شد
----
باری٬ گذشت ثانیههای خُشیِّ ما
انگار لحظههای غصه و غم هم شروع شد!