نوجوانان آن با یک دست صابون گلنار و با دست دیگر کاغذِ صابون عروس را نگه می‌دارند!
۱۳۸۹ دی ۶, دوشنبه
سلامتی درخت که درفت نداره!
خوش به حال اون بی‌فرهنگ‌هایی که با نوک چاقو می‌افتن به جون درخت و اسم عشقشون رو روش می‌تراشن...
خوش به حال اون درختایی که لباس مارک‌دار می‌پوشن!
پ.ن: خوش به حال اونایی که همش در حال نوشتن و پاک کردن نیستن
۱۳۸۹ دی ۵, یکشنبه
چیز‌های خوبِ خیلی کوچکِ زندگی من
من دیگر بلد شده‌ام با روزهای بدم کنار بیایم.
کاش بودی...
لااقل چیز‌های خوبِ کوچکِ زندگی‌ام را با نیش تا بناگوش باز شده، نشانت می‌دادم...
مثل آن کودکی که نقاشی خط خطی‌اش را پیشت آورده که بیستِ لبخندت را با یک صد آفرین...
نه،
من اصلا به ١٨ هم راضی‌ام!
کاش بودی فقط...
پ.ن: عکس این پست به دلایل نامعلومی حذف شد!!
۱۳۸۹ دی ۴, شنبه
۱۳۸۹ دی ۱, چهارشنبه
۱۳۸۹ آذر ۲۸, یکشنبه
گفتم اي دل قرار گير اکنون / که همين بود حد مشتاقي
روز‌هایی که با تو قرار داشتم
که ببینمت
گذشت...
و چه بی قرارم امروز
دلي که با سر زلفين او قراري داد
گمان مبر که بدان دل قرار بازآيد
حافظ
۱۳۸۹ آذر ۲۷, شنبه
۱۳۸۹ آذر ۲۲, دوشنبه
۱۳۸۹ آذر ۲۱, یکشنبه
۱۳۸۹ آذر ۱۹, جمعه
که از غم غربت شکیب نیست...
ایّوب نبی که مثال صبر شد،
همسرش، عشقش، همیشه کنارش بود!
ایوب را به فراغ هم امتحان کردند و صبر کرد؟
۱۳۸۹ آذر ۱۸, پنجشنبه
بر یزید زمان لعنت
الّهم العَن اوَّل ظالِمٍ ظَلَمَ حقَّ مُحَمَّدٍ وَ آل محمَّد وَ آخِرَ تابِعٍ لَهُ عَلی ذالِک
بر قاتل لعنت
بر شکنجه‌گر لعنت
بر یزید زمان لعنت
۱۳۸۹ آذر ۱۳, شنبه
سپاسگزاری ٦
خدایا!
به خاطر هواپیماهایی که آدما رو میارن، نه اونایی که آدما رو می‌برن، به خاطر پسته، به خاطر بوی کتاب‌های قدیمی، به خاطر بوی نارنگی، به خاطر همه‌ی سیب‌های آبدار دنیا، به خاطر تُپ تُپ زدن قلب گنجشک‌ها،...
سپاسگزارم
۱۳۸۹ آذر ۹, سه‌شنبه
۱۳۸۹ آذر ۴, پنجشنبه
هیچ کار خدا بی حکمت نیست
دل را الکی که در حصار این‌همه استخوان‌های سینه قرار نداده‌اند،
بدبخت! دلت را بگذاری وسط، به راحتی از رویش رد می‌شن.
۱۳۸۹ آذر ۳, چهارشنبه
بوخورمت جیگر!
آن یکی را یار جانی در بر است
وان دگر را یار جانی در بر است
آن یکی یاریست کادم، میخوردوان دگر یاریست، کادم می‌خورد
۱۳۸۹ آذر ۲, سه‌شنبه
ای وای از غریبی
شاید غمناک‌ترین لحظه‌ی زندگی آن موقعی باشد که
بترسی از این که اگر خودت را لوس کنی، کسی نباشد نازت را بکشد.
من هم اگر قبول کنم، این "من" قبول نمی‌کند
شنیده‌ام در جایی از دنیا، مردمان خیلی قدیم‌ها چند هرم خیلی بزرگ ساخته‌اند که سنگ‌های عظیمش را از آن سوی دریا حمل کرده‌بوده‌اند!
شنیده‌ام در جایی از دنیا، مردمانی هستند که روی ذغال گداخته قدم می‌گذارند و بی آن که بسوزند!
شنیده‌ام در جایی از دنیا، مردمانی به ماه سفر کرده‌اند!
شنیده‌ام...
همه را باور می‌کنم...
بگو این را چگونه باور کنم که:
شنیده‌ام در جایی از دنیا،کوچه‌ای هست که
تو
هر روز
از آن عبور می‌کنی...
۱۳۸۹ آبان ۲۵, سه‌شنبه
هدفمند کردن یارانه‌ها، مردم را!
من نمی‌دونم چرا دولت به جای این که یارانه‌ی دو ماه رو یک‌جا بریزه به حساب، چرا پنج ماه رو یک‌جا نریخت؟!
آیا تا حالا عدد ٧٠,٠٠٠,٠٠٠ رو در ٨١,٠٠٠ ضرب کردید؟
می‌شه ٥,٦٧٠,٠٠٠,٠٠٠,٠٠٠ (تومان)
بیاید فرض کنیم که شما فقط یک ماه حق ندارید به این پول دست بزنید!
خوب این که عدد مانده حساب شما یک مقداری فقط زیاد بشه کار سختی نیست، فقط کافیه به کامپیوتر بگید که این مقدار رو به حساب‌ها اضافه کنه، پول رو هم که از مجلس گرفتید دیگه!
در احمقانه‌ترین حالت فرض کنید که که این پول در یک ماه ٣ درصد سود داشته باشه، اون وقت بعد یک ماه مبلغ ١٧٠,١٠٠,٠٠٠,٠٠٠ تومان پول وجود داره که حتی به خزانه‌ی دولت هم نمی‌ره، چون صاحبش حتی دولت هم نیست، و احتمالا بین چند نفر تقسیم می‌شه!!
پ.ن.١: دقت دارین که وقتی پول خیلی گنده بشه سودش تصاعدی زیاد می‌شه.
پ.ن.٢: باز دقت دارین که اگه در راه قاچاق مواد مخدر یا اسلحه سرمایه گزاری کنید سودش خیلی خیلی زیاده دیگه؟
پ.ن.٣: از مزایای دیگر هدفمندسازی این بود که آخرین نوبت کوپن‌ها رو که طبق قانون باید می‌دادند، ندادند و هیشکی هم نفهمید!
پ.ن.٤: در مورد دزدی آبرومندانه چیزی شنیدید؟
۱۳۸۹ آبان ۲۴, دوشنبه
من شخصا منتظر تله انفجاری‌ام!
یه بوفه داشت دانشکده مهندسی، کنارش بچه‌ها سیگار می‌کشیدن و پاتوق بود، این ترم اومدن بوفه رو کردن مرکز چاپ و نشر! نیمکت‌های کنارش رو هم از تو زمین کندن! که کسی نشینه سیگار بکشه، سه چهار تا هم دوربین نصب کردن اون‌جا!
و امروز در آخرین اقدام، اومدن روی زمین یه جایی که لبه داشت و بچه‌ها میشستن، روغن ریختن!!!
۱۳۸۹ آبان ۲۳, یکشنبه
۱۳۸۹ آبان ۱۴, جمعه
گل شبدر چه کم از لاله‌ی قرمز دارد؟
٨:٣٠ چه برتری نسبت به ٨:٢٨ یا ٨:٣١ داره؟
چرا ساعت‌ها روی صفر، ١٥، ٣٠، ٤٥ کوک می‌شن معمولا؟
من برای خودم نهضت حمایت از اعداد غیر رُند راه انداختم!
شما هم به ما بپیوندید.
۱۳۸۹ آبان ۱۳, پنجشنبه
بسی رنج بردن در این سال سی، چنین ریده‌اند اندر این پارسی
تو سایت 4Shared.com یکی از زبان‌هاش "پارسی" هست، بعد تو ایران روی کتاب اول دبستان نوشتن "فارسی"، مملکته آیا؟
گفت هیچ از مِواد خواندی گفت لا // گفت نیم عمر تو شد در فنا
قانون سه موادی:
اگر بیشتر از سه موادی در جمعی باشند، آن جمع حتما عاقبت ندارد!
قانون چای:
اگر چند موادی با هم چای بخورند، حتما مقداری چار روی زمین/میز می‌ریزد
قانون جذب:
موادی، بقیه‌ی موادی‌ها را جذب می‌کند!
قانون شعاع موادی:
اگر در خوابگاه پات را دراز کنی، حتما به حداقل یک موادی برخورد می‌کند!!
قانون احتمال حضور موادی:
مهم نیست موضوع چه باشد، در هر اجتماع/جلسه/برنامه ای در دانشگاه مقدار متنابهی موادی موجود است!
قانون بقای موادی:
موادی هرگز از دانشگاه بیرون نمی‌رود فقط از ترمی به ترم دیگر منتقل می‌شود!
قانون کیرشهف در مورد کلاس موادی‌ها:
همواره تعداد موادی‌هایی که از کلاس خارج می‌شوند با تعداد موادی‌هایی که به کلاس وارد می‌شوند برابر است (جمع جبری موادی‌ها همواره برابر صفر است!!)
قضیه اساسی اول حساب مواد و متالورژی:
مواد همواره سالاااااااااااااار است!
قانون پرچم:
اگر یک پرچم بالا باشد، آن پرچمِ مواد است و اگر دو پرچم بالا باشد، آن‌ها پرچم‌های مواد هستند!
قانونی که فقط موادی‌ها می‌دانند چرا دارم می‌گم:
مواد اصلا شبیه شیمی نیست! و متالورژی درست است نه متالوژی
۱۳۸۹ آبان ۱۲, چهارشنبه
۱۳۸۹ آبان ۸, شنبه
ضربالمثل مشهدی
هرکی نده، دو بار می‌ده!
پ.ن: تعمیم یافته به دگرشکل‌ها مثلا: هرکی قلیون نکشه، دوبار قلیون می‌کشه!
۱۳۸۹ آبان ۶, پنجشنبه
من و این باران‌های دانه درشت، چه کنیم؛ بی تو؟
باران که ببارد
اگر باشی، هر کداممان زیر چتر خود کنار هم قدم می‌زنیم؛
اگر دوستم باشی، هر دو زیر یک چتر در کنار هم قدم می‌زنیم؛
اگر دوست‌ترینم باشی، هر دو زیر باران، بی چتر، در کنار هم...
خیالت هم کلام از لب آدم می‌چیند...
پ.ن: دوستی دارم که دوست دارد دختری داشته باشد، به اسم "باران"، دنیایی ساخته با "باران"ش، مخاطب خاص این نوشته‌ها "باران" است، باران.
سپاسگزاری ٥
امشب می‌خوام یک کار سخت رو تجربه کنم
می‌خوام از سری پست‌های "سپاسگزاری" بنویسم، در حالی که احساس خوبی ندارم و الان که دارم این کلمات رو می‌نویسم هیچ تصوری از چیزی که می‌خوام بنویسم ندارم و شاید هیچ چیزی پیدا نکنم!
خدایا!
به خاطر وقت‌هایی که از شادی‌ها بیرونم می‌کشی تا نفس بکشم! به خاطر بارون پاییز وقتی توی آفتاب می‌باره! به خاطر هوای عالیِ امروز ظهر، به خاطر ماسه‌های کویر که روشون داغه و توشون سرد! به خاطر خواب که دوست‌های دور رو آدم توش می‌بینه، ...
سپاسگزارم
۱۳۸۹ آبان ۲, یکشنبه
۱۳۸۹ مهر ۳۰, جمعه
۱۳۸۹ مهر ۲۹, پنجشنبه
بدترین فحش‌های من رو پذیرا باشید
الان که لایک خور فی*لتر شده، بنده از همین تریبون فحش بد می‌دم به هر عرزشی‌ای که وبلاگش تو این سایت ثبت باشه.
۱۳۸۹ مهر ۲۸, چهارشنبه
در دیدار با تیم والیبال بانوان اتفاق افتاد!
"من ورزشکار نیستم، ولی ورزشکاران را دوست دارم." [چشمک می‌زند!]
۱۳۸۹ مهر ۲۷, سه‌شنبه
هم گروهی نخوام کیو باید ببینم؟
یه گزارش کار رو که چندین ساله همه هی همونو پرینت می‌گیرن برداشته عینا پرینت گرفته، حتی محاسبات خودمونم نذاشته!
بعد روی جلد گزارش نوشته: استاد خانوم! فلانی
بعد اسم استاد خودمونم ننوشته اسم یکی دیگه رو نوشته!!
پ.ن: از دست منشیه راحت شدیم، این داغون خورد به پستمون!!
۱۳۸۹ مهر ۲۶, دوشنبه
۱۳۸۹ مهر ۲۵, یکشنبه
۱۳۸۹ مهر ۱۷, شنبه
۱۳۸۹ مهر ۱۵, پنجشنبه
اختراع دستگاه اکو!
هنر‌های پست مدرن دانشجویی در خوابگاه!
لپ تاپا به اینترنت وصل و ویس گوگل تاک رو روشن کرده بودیم و حرف می‌زدیم و از اکو شدنش لذت می‌بردیم، تفریحات سالم می‌کنیم!!
پاییز! تو هم می‌توانی خوب باشی عزیزم! تلاش کن
دلم بارانی می‌خواهد که گِل‌ها را بپاشد روی پاچه‌ی شلوارم
دانه‌هایش درشت و برخوردش با زمین پر صدا باشد
همه در حال دویدن و پناه گرفتن زیر سقف‌ها باشند
من ولی از گِلی شدن و خیس، با دستان باز، قدم‌های آرام برداشتن
لذت ببرم
و یاد تو
به من چسبیده باشد
با دستانی حلقه شده در گودی کمرم
بعدش هم دیگه اصلا مهم نیست...
۱۳۸۹ مهر ۱۳, سه‌شنبه
۱۳۸۹ مهر ۱۰, شنبه
وَ الصبْح إِذَا تَنَفَّس
یه معلم قرآن داشتیم تو دبیرستان، می‌گفت این قدر خدا رو قسم نخورید، مثلا به آفریده‌های خدا قسم بخورید، مثلا به سیب به گلابی، به زیتون به انجیر...
پ.ن: به تمام دوست داشتنم‌تورا، به این بزرگ آفریده‌ی خدا، که دوست دارمت تو را
خوابگاه
این‌ها نمی‌فهمند نباید بعضی کلمات را جلوی من به کار ببرند
حتی نمی‌فهمند، نباید از یک دفعه تکیه دادنم به میله‌ی تخت و گم شدن لبخند در صورتم تعجب کنند
باور کنید این‌ها حتی نمی‌فهمند وقتی یک دفعه پا می‌شوی و می‌روی روی بالکن...
نباید بپرسند اون‌جا رفته بودی چکار...
پ.ن: اما این‌ها چیزهایی را می‌فهمند که کسی بجز این‌ها نمی‌فهمد، این‌ها به موقع بغل کردن‌هایی بلدند که مخصوص خودشان است فقط.
سپاسگزاری ٤
خدایا
به خاطر دوست‌های خوب، به خاطر دوست‌های بد که خوبی دوست‌های خوب رو به آدم یادآوری می‌کنن، به خاطر نسیم خنک وقت سحر، به خاطر دقتی که توی ساختن دست زن به کار بردی، به خاطر این که رنگ چشم‌ها رو مختلف آفریدی، به خاطر همه‌ی تاکسی‌هایی که توی ترافیک گیر می‌کنن، به خاطر آرامشی که در بعضی دست‌ها قرار داری، به خاطر قدرت تکلم بی کلام بین عاشق و معشوق، به خاطر باز و بسته شدن قرنیه با کم و زیاد شدن نور،...
سپاسگزارم
اندر احوالات مهندسین کامپیوتر
در بین برنامه نویسان داستانی رایج است به این شرح:
یک روز یک تیم از برنامه نویسان خبره سیستم کنترل هواپیمایی طراحی کردند که بدون نیاز به خلبان قادر باشد از مبدا تا مقصد را طی کند، روز تست این پروژه هیچ یک از برنامه نویس‌ها بجز مدیر ارشد پروژه که از با تجربه‌ترین برنامه نویسان بود حاضر نشد در هواپیما بنشیند!
همه‌ی برنامه نویس‌ها می‌ترسیدند که این سیستم کامپیوتری هم مثل همه‌ی کار‌های مهندس‌های کامپیوتر باگ داشته باشد.
وقتی از مدیر پروژه پرسیده شد شما چطور نمی‌ترسید؟ جواب داد: من مطمئنم این هواپیما حتی از زمین بلند نخواهد شد!!
دست‌های چسب‌دار
استاد محترم؛
خوب خودکار بچه‌های مردم رو ندزد! که وقتی می‌گی یکی یه خودکار بده برای حضور غیاب همه خودشونو به اون راه نزنن!
۱۳۸۹ مهر ۵, دوشنبه
آسوده بخواب که ما بیداریم
- کوووووروش؟!
+ هاااا؟
- بخواب یره لحاف سرد رَفت!
پ.ن: بخواب بابا پولتو بگیر!
دارن باهاش پز می‌دن؟
جلسه اول کلاس تفسیر استاد (یک آخوند!) گفت کدوم یکی ازین سه روش رو این ترم برا تدریس این درس می‌خواین؟
دو گزینه مساوی رٲی آورد تقریبا
گفتم: حاجاقا رٲی گیری جواب نمی‌ده! شما فصل الخطاب رو بگو!!
۱۳۸۹ مهر ۳, شنبه
دلیل نبودن در چند روز اخیر
اول که جمهوری اسلامی زحمت می‌کشه و با کلی خرج کردن قریب به اتفاق سایت‌ها رو فیل تر کرد، بعدشم که قلیل سایت‌های باقی مونده خارجی ایران رو تحریم کردند، حالا هم خانواده محترم کلا اینترنت رو تحریم کردند!!!
۱۳۸۹ شهریور ۲۷, شنبه
بگذار تا بگریم چون ببر در خیابان
بگذار تا بگریم چون ببر در خیابان
کز سنگ ناله خیزد وقت نبودن نان
بگذار تا بگریم از التماس کودک
وقتی که چشم پاکش دیدست اسمِ اسنک
بگذار تا بمیرم از ناله٬ از بدِ حال
وقتی که کودک خُرد گوید بخر یکی فال
بگذار تا بگویم٬ بگذار تا بدانند
بگذار تا نگویند "ای وای کاش می‌گفتند"!
بگذار تا ببینند
بگذار تا بفهمند
۱۳۸۹ شهریور ۲۶, جمعه
سینه‌تو بوخورم
جُکسمس وارده:
مرغه می‌ره تو خیابون٬ بعد میاد به آقا خروسه می‌گه رفتم بیرون یکی گفت سینه‌تو بوخورم٬ یکی گفت رونتو بوخورم!
خوروسه می‌گه: نترس عزیزم بذار یارانه‌ها رو بردارن٬ تخمم هم نمی‌تونن بوخورن!!
۱۳۸۹ شهریور ۲۴, چهارشنبه
ماه رمضان خود را چگونه گذراندید؟
دهانت را نمی‌بویند!
حتی اگر گفته باشی "دوستت دارم"
در ماه رمضان!
پ.ن: یا اگر خواستی بگویی "دوستت دارم"٬ مسواک نزن!
پ.ن.٢: با دهان روزه٬ دوستت دارم... و خوب است که می‌دانی.
سپاسگزاری ٣
خدایا
به خاطر بوی نون تازه٬ به خاطر توت فرنگی٬ به خاطر قدرت تکلم٬ به خاطر قدرت سکوت٬ به خاطر این که درخت‌ها قبل از میوه دادن شکوفه می‌دن٬ به خاطر این که دمای بدن آدم رو ٣٧ درجه آفریدی تا آغوش‌ها گرم باشن٬ به خاطر این که هسته‌ی زردآلو رو شیرین آفریدی٬ به خاطر کرم‌هایی که زمین‌رو سوراخ سوراخ می‌کنن تا هوا به ریشه‌ی درخت‌ها برسه٬...
سپاسگزارم
۱۳۸۹ شهریور ۲۳, سه‌شنبه
پس با اون رون‌ها چیکار می‌کنید که همیشه سینه‌س؟
کاش مرغ هم جزو چهارپایان بود
حداقل شانسم برای این که پلو مرغم با رون باشه به جای سینه٬ دو برابر می‌شد!
۱۳۸۹ شهریور ۲۲, دوشنبه
حقوق بشر خربزه‌ای بیش نیست (از بیانات امام ره لابد!)
اگه منشور حقوق بشر رو مثل خربزه فرض کنیم
کوروش هم مثل بسیجی‌ها می‌شه دیگه
راست می‌گن بنده‌های خدا!
۱۳۸۹ شهریور ۲۰, شنبه
منِ او٬ اویِ من٬ منِ من حتی!
از آدم‌هایی هستم که گاهی رسمن با خودم حرف می‌زنم
مثلا می‌گم: گند زدی پسر!
بعد اون یکی خودم بهم می‌گه: اوهوم می‌دونم٬ دیگه کاریش نمی‌شه کرد!!
مثلا می‌گم: گند زدی پسر!
بعد اون یکی خودم بهم می‌گه: اوهوم می‌دونم٬ دیگه کاریش نمی‌شه کرد!!
دانشجو‌های این دوره زمونه
داداشه علم و صنعت قبول شده٬ گفتن روز ثبت نام حد اقل یکی از اولیاش هم باید برن!
مملکته داریم؟
مملکته داریم؟
۱۳۸۹ شهریور ۱۸, پنجشنبه
۱۳۸۹ شهریور ۱۷, چهارشنبه
۱۳۸۹ شهریور ۱۶, سه‌شنبه
سپاسگزاری ٢
خدایا
به خاطر صدای رودخانه و آبشار، به خاطر بودن اون کسی که روزی بود و الان نیست، به خاطر مِه صبح‌های بهار، به خاطر طعم شکولات، به خاطر چای، به خاطر چشم‌های آرامش‌بخش بعضی آدم‌ها،...
سپاسگزارم
به خاطر صدای رودخانه و آبشار، به خاطر بودن اون کسی که روزی بود و الان نیست، به خاطر مِه صبح‌های بهار، به خاطر طعم شکولات، به خاطر چای، به خاطر چشم‌های آرامش‌بخش بعضی آدم‌ها،...
سپاسگزارم
۱۳۸۹ شهریور ۱۵, دوشنبه
۱۳۸۹ شهریور ۱۴, یکشنبه
هرکی رد می‌شه یه انگشتی...
ایران نسبت به کشور‌های دیگه، مثل پسر خوشگلی می‌مونه که تو قزوین کنار پیاده‌رو سی ساله که خم شده!!
ما بیشماریم؟
هی می‌گن "ما بیشماریم"، خوب بی‌شماری عنه؟ قبول، ما بیشماریم، ولی گفتن نداره دیگه. بی‌شمار نباشیم و هیچ گهی نخورین که خیلی به‌تره از اینه که بی‌شمار باشیم و هیچ گهی نخوریم. عه
عرزشی‌ها هم فک نکنن تیتاب دادم بهشون، بس که شماها وحشی‌اید دیگه، کثافتای حامی قاطل.
آیتم‌ها در گودر با تفکیک جنسیتی
آیتم یک خانم:
------------------------------------------------------
------------------------------------------------------
------------------------------------------------------
------------------------------------------------------
------------------------------------------------------
------------------------------------------------------
Comments:
:*************
:***
:*******
:*******************
:********************************...
آیتم یک آقا در گودر:
------------------
Comments:
بیییییب بییییییییییییییییییییب
بیییب
بیییییییییییییییییییییب
بیییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییییب!!!!
۱۳۸۹ شهریور ۱۳, شنبه
حکایتِ چندش‌آورِما
حالا حکایت ما، حکایت تکه مدفوعیه که الان از معده‌ی یک آدم مزخرف خارج شده و خوشحاله و لبخند می‌زنه، غافل از این که به زودی می‌ره توی چال فاضلاب!!
۱۳۸۹ شهریور ۱۲, جمعه
یه همچی ذهن کثیفی
موقع امتحانا توی پانسیون هندز فری رو می‌ذاشتم تو گوشم، ولی هیچ چی پخش نمی‌کردم
هر کی هم چیزی می‌پرسید یا صدام می‌کرد جواب نمی‌دادم و دایورتش می‌کردم رو آرنجم
پ.ن: الان یک کمی عذاب وجدان دارم :)))
هر کی هم چیزی می‌پرسید یا صدام می‌کرد جواب نمی‌دادم و دایورتش می‌کردم رو آرنجم
پ.ن: الان یک کمی عذاب وجدان دارم :)))
امکان جدید جیمیل
توی اینباکستون روی ایمیل وارده رایت کلیک کنید، باشد که رستگار شوید!
پ.ن: گوگلِ عزیزم با این که خیلی خری دوست دارم :*
سپاسگزاری ١
سلام
از امروز انشاالله می‌خوام هر چند وقت یک بار این‌جا با تیتر "سپاسگزاری" پست‌های ادامه‌داری رو منتشر کنم که توشون چیز‌های کوچیک و بزرگی رو بنویسم که به خاطر اون‌ها، فکر می‌کنم باید خدا رو شکر کنم.
فکر می‌کنم این کار برای خودم خیلی مفید خواهد بود، اول از این منظر که روحیه شکرگزاری رو چه در برابر خدا چه خلق توم بیشتر می‌کنه، دیگه ازین نظر که چیز‌های خوب زندگیمو یادم نمی‌ره و مدام برای ساختن پست برای وبلاگمم که شده دنبال چیز‌های خوب تو زندگیم بگردم.
ممکنه خیلی‌ها این کارو کار لوسی بدونن و خوششون نیاد، از همین جا ازشون به خاطر خوندن این وبلاگ تشکر می‌کنم و خواهش می‌کنم بازم وبلاگمو بخونن.
خدایا
به خاطر بویی که از خاک موقع پاشیدن آب بلند می‌شه، به خاطر زیبایی و معصومیت گربه‌ها، به خاطر نون بربری داااااغ با پنیر و چای نبات، به خاطر سکوت شب کویر، به خاطر بوی گل نرگس شیراز...
سپاسگزارم
۱۳۸۹ شهریور ۱۱, پنجشنبه
۱۳۸۹ شهریور ۹, سه‌شنبه
۱۳۸۹ شهریور ۷, یکشنبه
خری در میقات
روزی ز سر سنگ الاغی به هوا خاست//////////////////ون در طلب یونجه سر و یال بیاراست
بر رایستی ...ر نظر کرد و چنین گفت/////////////////////امروز همه ماده خران زیر تن ماست!
بر اوج چو پرواز کنم از نظر تیز////////////////////////می‌بینم اگر قاطری اندر ته صحراست
گر بر سر خاشاک یکی پشه بجنبد////////////////////ما تخممونم نیست که سر در پی سودا*ست!
بسیار منی ریخت به صحرا و نترسید/////////////////////غافل که از آن پیکر مذبور چه‌ها کاست!
ناگه ز کمین‌گاه برون آمد و فی الفور///////بیییب بیییب، بیییب و بیییب بیییب، بیییبِ یارش به هوا خاست!
آن ماده خرِ طفلکیه حیوونکی را/////////////////////بر خاکِ زمین نقش زد و چیز دگر خواست!
حالا چه شد و این خر مسرور چه‌ها کرد بماند///////////بنگر تو به این نکته که از ماست که در ماست!
*مؤنث اسود، سياه، در این جا ماده خرِ سیاه رنگ است!
۱۳۸۹ شهریور ۶, شنبه
هیچ معادله اِن مجهول
- اون مداح عربه که قشنگ می‌خوند یه دفعه معروف شد اسمش چی بود؟
من: اومممم، یه چیزی ال فلانی!
۱۳۸۹ شهریور ۵, جمعه
۱۳۸۹ شهریور ۴, پنجشنبه
با صدای شاهین نجفی خوانده شود ٣
این‌جا سرزمینیه که توش پُر سایه‌س
این‌جا پوست آرنج تو مثل پوستِ خایه‌س
با صدای شاهین نجفی خوانده شود ٢
شیشه نوشابه شوخی نیست، من فدایت
این‌جا به زور می‌کننت!
به راه راست هدایت
با صدای شاهین نجفی خوانده شود ١
این‌جا تو تصمیم نمی‌گیری واسه خودت
این‌جا: تصمیم؛ تو گرفته می‌شی، واسه خودت
۱۳۸۹ شهریور ۳, چهارشنبه
۱۳۸۹ شهریور ۲, سه‌شنبه
فوقع ماوقع
زن رمّال کف دستم را نگاه کرد...
سرش را پایین انداخت و
رفت...
به چشمانت نگاه کردم و شاید توی دلم اشک ریختم...
۱۳۸۹ شهریور ۱, دوشنبه
۱۳۸۹ مرداد ۳۰, شنبه
۱۳۸۹ مرداد ۲۹, جمعه
الفیل، ماالفیل؟! لَهُ خرطومٌ طویل
- مگه از دماغ فیل افتادی؟!
+ از دماغ فیل که نه، ولی از یه چیزی شبیه همون افتادم!!
۱۳۸۹ مرداد ۲۸, پنجشنبه
به ثمر رسیدن رابطه
- از فلانی چه خبر؟ رابطه‌ت چطوره باهاش؟
+ رابطمون به ثمر نشسته.
_ ها!!!؟
+ هیچی دیگه، حامله شده!!
پ.ن: بچه‌ها میوه‌های زندگی‌اند!
۱۳۸۹ مرداد ۲۷, چهارشنبه
مشاوره اقتصادی
اگر یک رییس جمهور از مشاور اقتصادی اش بخواهد راهی پیشنهاد کند برای بالا کشیدن (استفاده) از پول مردم، طوری که صدای هیچ کس در نیاید و منت سر مردم هم بگذاریم و احساس رضایت هم بکنند، مشاور چه جوابی خواهد داد؟
مشاور محترم می‌آید و حساب می کند که ما در سال حدود ١٫٢٨٠٫٦٥٦ موالید داریم می‌آیم از جاهایی که پول برداشتن ازشون، همین جوری بی دلیل، تابلوهه، پول بر می‌داریم و یکی ١ میلیون تومن می‌دیم بهشون، ینی به حسابی ١٫٢٨٠٫٦٥٦٫٠٠٠٫٠٠٠ تومن در هر سال.
بعد هر سال هم برای هر کدوم باز پول می‌ریزیم، بعد خونواده‌ی خودشونم پول می‌ریزن.
حالا این پول‌هارو ما تا ١٨ سال پیش خودمون نگه می‌داریم.
به فرض این که در بد ترین حالت پول‌ها سالی ١٠ درصد سود داشته باشه در پایان ١٨ سال با فرض این که خانواده‌ها هیچ پولی نریزند و با فرض این که رشد جمعیت نداشته باشیم و خود این اتفاق هم تاثیری بر رشد جمعیت نداشته باشه و ا.ن به تعهدش عمل کنه و پول‌ها رو به بچه‌ها بده
مبلغ ٣٠٫١٥٢٫٦٦٤٫٩٧٢٫٩٧٩ تومان (حدود ٣٠١٥٣ میلیون دلار!) که سودش ٨٫٣٨١٫٥١٢٫٩٧٢٫٩٧٩ تومان می‌شود!
نظرتون در مورد بالا کشیدن این سودِ پول چیه؟ یا حداقل ٥ درصدش رو به خود بچه‌ها بدیم و نصفشو خودمون بر داریم؟
عادت ماهانه
دیدی اول ماه رمضون هی میای یه چیزی بخوری، یادت میاد روزهای
بعد ماه رمضون که تموم می‌شه میای یه چیزی بخوری، هی فکی می‌کنی روزهای!
پ.ن: انسان به همه‌چیز عادت می‌کند
بسیجی چینی!
بسیجی ١ به بسیجی٢: این بسیجی‌هایی که از چین وارد کردنو دیدی؟
- از چین؟ نههههه!
+ آره به جون خودم؛ نصف ساندیس می‌خورن، سه روز مداوم باتوم می‌زنن!!
- !!!!
۱۳۸۹ مرداد ۲۶, سه‌شنبه
Root Folder
توی کاتالوک دستگاه‌ها نوشته فلان فایل رو کپی می‌کنید در Root Folder اس دی کارد و ...
طرف (لیسانس مهندسی ICT با معدل بالای ١٨) از من می‌پرسه این Root Folder رو شما تو کامپیوترتون دارین؟!!
مهندسِ مملکته داریم؟!
شماها یادتون نمی‌آد مهران مدیری پدر گودر بود!
شما یادتون نمی‌آد
مهران مدیری یه برنامه داشت
هر شب یه نفرو می‌آورد که یه شغلی داشت، بعد هی بینش اون شغل رو در قالب‌های مختلف طنز می‌نشوند.
اون قالب‌هاش پدرِ همین ژانر‌های ما (شما) بود.
پ.ن: مثلا اگه صاحب اون شغل توی آسانسور گیر کنه چیکار می‌کنه
۱۳۸۹ مرداد ۲۴, یکشنبه
رهنمود‌های گومول
پند خیلی جدی:
ببینید واقعیت اینه که،این که شما خانم‌ها همش بگید که ما چقدر پیچیده‌ایم و چقدر احساساتمون پیچیدس و ... اصلا کار درستی نیست و قطعا ضررش رو خودِ شما می‌برید، چرا که درک کردن شما یا توجه کردن به احساساتتون دیگه یک وظیفه و باید نیست و این طوری یک مرد خیلی راحت به خودش اجازه می‌دیم که بگه،
خوب من درکش نمی‌کنم چون پیچیده‌س.
پ.ن: در مقابل آقایون معمولا خیلی راحت خوشحال می‌شن، خیلی مشخص ناراحت می‌شن، و خیلی مشخص می‌تونن بگن که چی می‌خوان و چی نمی‌خوان
۱۳۸۹ مرداد ۲۲, جمعه
اونایی که ٨٠ سال تریاک کشیدن هیچ چیشن نشده
این معتادایی که تریاک می‌کشن، بعد دوستشون کراک یا شیشه رو بهشون معرفی می‌کنه، بعد اونقد می‌کشن که می‌میرن
خوب؟
اینا مثل اونایی‌ان که اعتیاد به فیسبوک و توویتر و فرند فید دارن، بعد با گودر آشنا می‌شن!!
۱۳۸۹ مرداد ۲۰, چهارشنبه
۱۳۸۹ مرداد ۱۹, سه‌شنبه
صد شکر که این آمد و صد حیف که آن، کووووفت!
از همین الان اعلام می‌کنم، آخر ماه رمضون هرکی برداره این "عید رمضان آمد و ماه رمضان رفت و فیلان" رو برای من اس ام اس کنه فحش می‌دم بهش!!
گفته باشم
۱۳۸۹ مرداد ۱۸, دوشنبه
فواید ا.ن را بنویسید
ا.ن با حرف‌ها و کار‌هایش به ما ثابت کرد، همیشه بدتر و زشت‌تری هم وجود دارد و باید شکر کرد بابت چیز‌های بد و زشت!
ای زولبیا‌های خوشمزه، ای بامیه‌های دوست داشتنی، اِلَیّ
همین زولبیا و بامیه است که ماه رمضان را نگه داشته است!
۱۳۸۹ مرداد ۱۷, یکشنبه
۱۳۸۹ مرداد ۱۶, شنبه
۱۳۸۹ مرداد ۱۴, پنجشنبه
محمود مؤدب پور
شما یادتون نمی‌آد
اون موقه ها اگه یه بچه‌ای تو جمع می‌گفت "ممه"، باباش با پشت دست می‌زد تو دهنش که مؤدب حرف بزنه،
مثل الان نبود که سوت و کف هم بزنن براش.
امکان نداره جنگ بشه
من در ایران شهروندانی رو می‌شناسم که اونقدر محکم در مورد این که آمریکا به ایران حمله می‌کنه یا نه، حرف می‌زنن که حتی اوباما هم نمی‌تونه!
۱۳۸۹ مرداد ۱۳, چهارشنبه
لولو بیا این‌جا، لولو بیا این‌جا
به گزارش خبر گزاری میقات صبح امروز وزیر امور خارجه‌ی ایالات متحده در پاسخ به سوال خبرنگاری در مورد احتمال حمله‌ی نظامی به ایران گفت: "من از همین تریبون از آقای لولو خواهش می‌کنم ممه‌ای را که برده‌اند بذارن سر جاش، ما کارو زندگی داریم!!"/ پایان خبر
من ورزشکار نیستم اما...
اون عظما اولیه الان اگه زنده بود می‌گفت: "من لولو نیستم اما لولوها را دوست دارم!"
پ.ن: یا مثلا: "من لولو نیستم اما دوست دارم لولو باشم!"
آرایش درست کیبرد فارسی ویندوز
آیا از دست کیبورد بهم ریخته‌ی پیش فرض ویندوز برای زبان فارسی خسته شده‌اید؟
آیا دوست دارید شما هم مثل من ٢٣٤٢٣٤٣٥٣٤٥٣٤٥٩٠٨ این جوری اعداد فارسی تایپ کنید؟!
آیا اون چیزهایی که برای تصحیح کیبورد داشتید دیگه روی ویندوز ٧ کار نمی‌کنه؟
آیا حتی Traylayout که روی ویندوز سون کار می‌کنه، روی بعضی نرم افزار‌ها مثل آفیس ٢٠١٠ کار نمی‌کنه؟
حالا خودتون به دلخواه خودتون کیبردتون رو ادیت می‌کنید.
توجه: نیم فاصله در صفحه ٣٢ و با اسم 200C می‌باشد.
با تشکر از دوستم آرش
جواب ابلهان خاموشیست؟
ما از کودکی یاد گرفتیم
خدا جای حق نشسته
جواب ابلهان خاموشیست
اما یاد نگرفتیم
حق گرفتنیست!
پ.ن.١: سومی رو مولا علی علیه السلام فرمودند.
پ.ن.٢: و پدر و مادر‌های ما فقط تا جایی مذهبی‌اند که به نظر خودشون درست بیاد!
برج‌های دوقلو WTC در گذر زمان (این‌جا، منهتن)
پ.ن: عکس‌ها مربوط به گوگل ارس و بالای هر کدام تاریخش هم خورده، دومی فردای روز یازدهم سبتامبر هستش و آخری تقریبا امروز.
پ.ن.٢: خوب آره، قبول دارم که چه ربطی داشت و اینا ولی کلا خوشم اومد گفتم شمام ببینین، هرچند نکات جالبی هم توش داره که به عهده بیننده.
۱۳۸۹ مرداد ۱۲, سه‌شنبه
۱۳۸۹ مرداد ۱۱, دوشنبه
خواستن توانستن است
- می توان آیا به دل دستور داد؟
+ بله، سوال بعدی!
- می توان آیا به دریا حکم کرد؟
+ بله، سوال بعدی!
- موج را آیا توان فرمود، ایست؟
+ بله، سوال بعدی!
- می‌توان آیا به شما گفت، خفه؟!
+ بله، سوال بعدی!
- خفه...
۱۳۸۹ مرداد ۱۰, یکشنبه
حمله دد منشانه
آخرین انسان روی زمین داشت تمرین می‌کرد بگه "حمله‌ی دَد منشانه"
که عزرائیل گفت پاشو بریم!*
* البته در جواب شنید که عمرن تا اینو نتونم بگم نمی‌آم. شما بفرمایید!!
اشتراک در:
پست‌ها (Atom)